فعالیّت اول
جدول زیر را کامل کرده و سعی کنید معنای کلمات را به خاطر بسپارید.
ردیف | کلمه | معنا |
1 | تِلکَ | این، آن |
2 | حَکیم | حکمت آموز |
3 | یُقیمونَ | اقامه می کنند، برپا می کنند |
4 | یُؤتونَ | می پردازند |
5 | یُوقِنونَ | یقین دارند |
6 | مُفلِحونَ | رستگاران |
فعالیّت اول
جدول زیر را کامل کرده و سعی کنید معنای کلمات را به خاطر بسپارید.
ردیف | کلمه | معنا |
1 | مَدینَة | شهر |
2 | رَجُل | مرد |
3 | اِتَّبِعوا | تبعیت کنید، پیروی کنید |
4 | یَسئَلُ | درخواست می کند |
5 | مُهتَدونَ | هدایت شدگان، راه یافتگان |
6 | اَعبُدُ | عبادت می کنم |
7 | فَطَرَ | پدید آورد |
8 | تُرجَعونَ | بازگردانده می شوید |
فعالیت اول
جدول زیر را با استفاده از کلمات داده شده، کامل و سعی کنید معنای کلمات را به خاطر بسپارید.
ردیف | کلمه | معنا |
1 | شَرَعَ | تشریع کرد، مقرّرکرد |
2 | وَصّی | سفارش کرد، وصیت کرد |
3 | اَوحَینا | وحی کردیم |
4 | وَصَّینا | سفارش کردیم ، وصیت کردیم |
5 | التَتَفَرَّقوا | متفرّق نشوید ، پراکنده نشوید |
فعالیت اول
جدول زیر را با استفاده از کلمات داده شده، کامل و سعی کنید معنای کلمات را به خاطر بسپارید.
ردیف | کلمه | معنا |
1 | سَاَلت | پرسیدی از |
2 | هُنَ | آنها، ایشان |
3 | مَهد | محل آرامش |
4 | لعلَ | تا ، شاید |
5 | تَهتَدونَ | هدایت شوید، هدایت می شوید |
6 | قَدَر | اندازه |
7 | بَلدَة | سرزمین |
8 | مَیت | مرده |
فعالیت اول
جدول زیر را با استفاده از کلمات داده شده، کامل و سعی کنید معنای کلمات را به خاطر بسپارید.
ردیف | کلمه | معنا |
1 | صَدّوا | مانع شدند |
2 | اَضَلَ | محو و نابود کرد، گمراه کرد |
3 | اَعمال | اعمال، کارها |
4 | نُزِّلَ | نازل شد |
5 | اِتَّبَعوا | تبعیت کردند، پیروی کردند |
6 | اُنزِلَ | نازل شد |
فعالیت اول
جدول زیر را با استفاده از کلمات داده شده، کامل و سعی کنید معنای کلمات را به خاطر بسپارید.
ردیف | کلمه | معنا |
1 | سَکینَة | آرامش |
2 | جُنود | لشکریان، جمع جُند |
3 | یُدخِلُ | وارد می کند |
4 | تَجری | روان است |
5 | تَحت | زیر |
6 | اَنهار | رودها |
7 | فَوز | موفقیت، رستگاری |
8 | عَظیم | بزرگ |
فعالیت اول
جدول زیر را با استفاده از کلمات داده شده، کامل و سعی کنید معنای کلمات را به خاطر بسپارید.
ردیف | کلمه | معنا |
1 | کانوا | بودند |
2 | اَسحار | سَحَرها، جمع سَحَر |
3 | یَستَغفِرونَ | استغفار می کنند، آمرزش می خواهند |
4 | اَموال | ثروت، جمع مال |
5 | سائِل | نیازمند، درخواست کننده |
6 | مَحروم | محروم، نیازمند |
فعالیّت اول
جدول زیر را با استفاده از کلمات داده شده، کامل و سعی کنید معنای کلمات را به خاطر بسپارید.
ردیف | کلمه | معنا |
1 | اِذا | وقتی که |
2 | ُنودِی | ندا داده شد |
3 | بَیع | خرید و فروش |
4 | ذلِکُم | این، آن |
5 | قُضِیَت | تمام شد |
6 | اِنتَشِروا | پراکنده شوید |
7 | اِبتَغُوا | بجویید، طلب کنید |
8 | تُفلِحون | رستگار می شوید، موفّق می شوید |
واژه ها را بشناسیم ، گزینش کنیم و به کار بگیریم
فعالیت های نگارشی صفحه 30
متن زیر را بخوانید و شیوه های کاربرد واژگان را در آن نشان دهید.
برادران، ای برادران، قربانتان بشوم! این اوّل سال و آغاز بهار، همة کسانی که با هم قهر بودند، آشتی کردند. شما که تا همین دیروز و پریروز با هم
چلو پلو می خوردید و دیشلمة همدیگر را فوت می کردید و قربان صدقه هم می رفتید و غیره، حالا مثل کارد و پنیر شده اید که چی؟ به قول قُدما: از
جای برخیزید! غبار کدورت ها را به آب رفاقت شسته، بلکه در محضر ما، یکدیگر را تا حدودی ماچ نموده، قال قضیه را بکنید. هر چه زودتر بهتر؛ زیرا کار
داریم، می خواهیم برویم به کارمان برسیم. اصلاً بگو ببینم کار شما از کجا بیخ پیدا کرد؟ چه جوری رابط هتان شکر آب شد؟ ارتباط تنگاتنگ شما در اثر
چه مسئل های از هم گسیخت؟ چی شد که همچین شد؟
نوع کاربرد | نمونه ها |
واژه های مترادف |
اول = آغاز چلو = پلو |
واژه های متضاد | قهر ≠ آشتی |
ظرفیت شبکه معنایی | دیروز – پریروز |
گسترش واژه |
ارتباط تنگاتنگ قال قضیه قربان صدقه فوت کردن شکر آب بیخ پیدا کردن |
تنوع فعل ها |
بودید کردید می خورید می رفتید برخیزید بکنید داریم برویم برسیم گسیخت شد |
نوعِ زبانِ نوشته را انتخاب کنیم
فعالیت نگارشی صفحه 39 و 40
نوعِ زبان نوشته های زیر را مشخّص کنید.
یک) آیا میدانستی مطالبی را که دربارةشان فکر می کنی و آنها را به زبان می آوری، این قدرت را دارند که به کلّی همه چیز زندگ یات را عوض کنند؟ وقتی حرفی را مدام تکرار کنی، یواش یواش باور می کنی که حقیقت دارد و باورهای تو دلیل همة کارهایی است که انجام می دهی. به این جور فکرها و حرف ها میگویند. برای آنکه افکار ناگوار و منفی، جای خود را به «عبارت های تأکیدی» عبارت های تأکیدی مثبت بدهند، باید فکرهای سیاه را به افکار سبز، تبدیل کنی:
هیچ کس مرا دوست ندارد
من خودم را دوست دارم و دیگران هم مرا دوست دارند.
از موهایم خوشم نمی آید.
کاش مثل او بودم من خودم را همین شکلی که هستم، دوست دارم.
اگر این کار را انجام دهم، از دستم ناراحت می شود
این کار را انجام می دهم چون برایم اهمیت دارد.
این مطالب به من مربوط نیست
من عاشق یادگرفتن مطالب تازه هستم.
اگر این چیزها را داشتم، خوب بود
به خاطر چیزهایی که دارم، سپاسگزارم.
من همانی هستم که فکر می کنم. |