واژه ها را بشناسیم ، گزینش کنیم و به کار بگیریم
فعالیت های نگارشی صفحه 30
متن زیر را بخوانید و شیوه های کاربرد واژگان را در آن نشان دهید.
برادران، ای برادران، قربانتان بشوم! این اوّل سال و آغاز بهار، همة کسانی که با هم قهر بودند، آشتی کردند. شما که تا همین دیروز و پریروز با هم
چلو پلو می خوردید و دیشلمة همدیگر را فوت می کردید و قربان صدقه هم می رفتید و غیره، حالا مثل کارد و پنیر شده اید که چی؟ به قول قُدما: از
جای برخیزید! غبار کدورت ها را به آب رفاقت شسته، بلکه در محضر ما، یکدیگر را تا حدودی ماچ نموده، قال قضیه را بکنید. هر چه زودتر بهتر؛ زیرا کار
داریم، می خواهیم برویم به کارمان برسیم. اصلاً بگو ببینم کار شما از کجا بیخ پیدا کرد؟ چه جوری رابط هتان شکر آب شد؟ ارتباط تنگاتنگ شما در اثر
چه مسئل های از هم گسیخت؟ چی شد که همچین شد؟
نوع کاربرد | نمونه ها |
واژه های مترادف |
اول = آغاز چلو = پلو |
واژه های متضاد | قهر ≠ آشتی |
ظرفیت شبکه معنایی | دیروز – پریروز |
گسترش واژه |
ارتباط تنگاتنگ قال قضیه قربان صدقه فوت کردن شکر آب بیخ پیدا کردن |
تنوع فعل ها |
بودید کردید می خورید می رفتید برخیزید بکنید داریم برویم برسیم گسیخت شد |
انشاء صفحه 31
موضوع : روز اول مدرسه |
مقدمه : به احتمال زیاد اغلب شما با شنیدن عبارت (( روز اول مدرسه )) یاد خاطرات خود می افتید و این را هم باید گفت که هر فرد خاطره ای مختص خود را دارد و اجتماع این خاطرات رنگارنگ کلمه ی نوستالژی را به وجود می آورد. بدنه : نوستالژی هارمونی ناراحتی و لذت و خوشحالی است ! ، ناراحتی و افسوس از گذر زمان مخصوصا دوران کودکی و احساس لذت و خوشحالی از به یاد آوردن خاطرات شیرین حتی با دیدن یک عکس قدیمی یا حتی یک عبارت مانند (( روز اول مدرسه )). روز اول مدرسه پر از پیش هم قرار گرفتن تناقض هاست! ، در یک طرف دانش آموزی خوشحال ، مشتاق و با نشاط نشسته است در حالیکه در طرف دیگر دانش آموزی غمگین و نگران نشسته است ؛ در یک طرف دانش آموزی با دوست جدید خود گرم صحبت است و در طرف دیگر چشمان دانش آموزی خیره به پدر و مادرش است که مبادا او را در این جای ناشناخته رها کند! روز اول مدرسه عبارتی آشنا برای پیر و جوان است ، جهنم و زندانی برای افراد تنبل است ، در حالیکه بهشت و راه آزادی و نجاتی برای فرد سخت کوش و درس خوان است ؛ هدف مدارس یکی است و آن تعلیم و تربیت است ، اما مدارس بزرگ و کوچک دارند ، دولتی و غیردولتی دارند ، بالاشهر و پایین شهر دارند و… . نتیجه : از همان روز اول هم کسانی هستند که به فکر نقشه ی فرار اند و این موضوع در آینده ی آن ها بسیار تاثیر گذار است ، ولی این را بدانید که از قدیم گفته اند ، هر کس بخواهد ، درسش را می خواند و هیچ چیز جلودارش نیست ، ولی اگر بخواهد… ! |
درست نویسی صفحه 23
جمله های زیر را ویرایش کنید:
آرمان، به دریچة سحر آمیز نگاه و وارد آن شد.
آرمان، به دریچة سحر آمیز نگاه کرد و وارد آن شد.
شغالِ شکمو، داخل باغ و از انگورهای آن خورد.
شغالِ شکمو، داخل باغ شد و از انگورهای آن خورد.
حکایت نگاری صفحه 34
متن حکایت : |
دزدی پیراهنی را دزدید وآن را به پسرش داد که به بازار ببرد و بفروشد . پسر پیراهن را به بازار برد ؛ اما آن را از او دزدیدند.
وقتی به خانه برگشت پدرش پرسید . پیراهن را چند فروختی ؟
پسر گفت به همان قیمتی که شما خریده بودید |
بازنویسی حکایت |
روزی روزگاری پدری که شغل او دزدی بود پیراهنی میدزدد. پدر پیراهن دزدی را به پسر داده و به او میگوید آن پیراهن را به بازار برده و بفروشد. پسر پیراهنی که پدرش به او داده بود به بازار ببر بفروش اما پیراهن را از او دزدیدند. پسر وقتی به خانه بازگشت با پدرش روبه رو شد. پدرش از او پرسید پیراهن را به چه قیمتی فروختی؟ پسر گفت:به همان قیمتی که شما خریده بودید.(هیچ). در واقع هر چیزی که از راه حلال به دست نیاید به همان صورت از دست میرود. این داستان بیانکننده این امر است که دزدی امری ناپسند است |