جَواهِرُ الْکَلامِ
معنی صفحه 31
1- هَل جَزاءُ الحسانِ إلّا الحسانُ
آیا پاداش خوبی کردن غیر از خوبی است؟!
٢- المؤمِنُ قَلیلُ الکَلامِ کَثیرُ العَمَلِ.
مؤمن، کم سخن و پرکار است.
٣- سُکوتُ اللِّسانِ سَلامهُ الإنسانِ.
خاموشی زبان، تندرستی انسان است.
سکوت زبان، سلامتی انسان است.
۴- رُبَّ کَلامٍ جَوابُهُ السُّکوتُ.
چه بسا حرفی که جوابش سکوت است.
۵- الوَقتُ مِنَ الذَّهَبِ،
وقت از طلاست.
کُنوزُ الْحِکَمِ
معنی صفحه 36
1. النَّظافَةُ مِنَ الإیمانِ، وَالایمانُ وَصاحِبُهُ فى الْجَنَّةِ
پاکیزگی از نشانه های ایمان است و ایمان و همراه آن در بهشت اند
1- الوَحدَهُ خَیرٌ مِن جَلیسِ السُّوِء.
(تنهایی )تنها بودن از همنشین بد بهتر است.
٢- إنَّ حُسنَ العَهدِ مِنَ الإیمانِ.
خوش قولی نشانهٔ ایمان است.
۴- العَجَلَهُ مِنَ الشَّیطانِ.
عجله از شیطان است.
۵- رُبَّ کَلامٍ کَالحُسامِ.
چه بسا سخنی(که) مانند شمشیر باشد.(است)
کَنْزُ النَّصیحَةِ
معنی صفحه 24
1- أفضَلُ النّاسِ أنفَعُهُم للنّاسِ.
بهترینِ مردم، سودمندترینِ آنها برای مردم است
٢- الخَیرُ کَثیرٌ وَ فاعِلُهُ قَلیلٌ.
خیر، بسیار است و انجام دهندهٔ آن کم است.
٣- الإنسانُ عَبدُ الإحسانِ.
انسان، بندهٔ نیکی کردن است.
۴- بَلاءُ الإنسانِ فی لساِنِه.
بلای انسان در زبانش است.
۵- سَلامَهُ العَیشِ فی المُداراِه.
سلامت زندگی در مدارا کردن است.
الْحِکَمُ النّافِعَةُ
معنی صفحه 47
1- الأعمالُ بالنِّیّاتِ.
کارها به نیّت هاست
٢- عَلَیکَ بمُداراِه النّاسِ.
بر تو لازم است که با مردم مدارا کنی
٣- حُسنُ الخُلُقِ نصفُ الدّینِ.
خوش اخلاقی نیمی از دین است.
۴- الجَنَّهُ تَحتَ أقدامِ الأُمَّهاتِ.
بهشت زیر پای مادران است.
۵- یَدُ اللِه مَعَ الجَماعَه.
دست خدا با جماعت است
الْمَواعِظُ الْعَدَدیَّةُ
معنی صفحه 53
1- النَّظَرُ فی ثَلاثَه أَشْیاءَ، عِبادَهٌ:
«النَّظَرُ فی الْمُصْحَفِ » وَ «النَّظَرُ فی وَجْه الْواِلدَینِ » وَ «النَّظَرُ فی الْبَحِر .»
نگاه کردن به سه چیز عبادت است:
نگاه به قرآن و نگاه به صورت پدر و مادر و نگاه به دریا
2- أَربَعَهٌ قَلیلُها کَثیرٌ:
( الْفَقْرُ وَ الْوَجَعُ وَ الْعَداوَهُ وَ النّارُ )
چهار چیز کمش زیاد است:
ناداری و درد و دشمنی و آتش
3- خَمْسَهُ أشیاءَ، حَسَنَهٌ فی النّاسِ: «الِْعلْمُ وَ الْعَدْلُ وَ السَّخاوَهُ وَ الصَّبْرُ وَ الْحَیاءُ.
پنج چیز در مردم نیکو(خوب)است:دانش و عدالت و بخشش و بردباری و پاکدامنی
فی السّوقِ
معنی صفحه 71
أیْنَ ذَهَبْتِ یا أُمَّ حَمیدٍ؟
ای مادرحمید : کجا رفتی؟
ذَهَبْتُ إلَی سوقِ النَّجَفِ.
به بازار نجف رفتم.
هَلِ اشْتَرَیْتِ شَیئاً؟
الْجُمَلاتُ الذَّهَبیَّةُ
معنی صفحه 48 و 49
لَعب یاسِرٌ مَعَ أصدِقاِئِه. فی المَدرَسَة.
یاسر همراه دوستانش بود.آنها در مدرسه بازی کردند.
رَجَعَ یاسِرٌ إلَی البَیتِ بَعدَ الظُّهِر.
یاسر بعد از ظهر به خانه برگشت.
فی الحدود
معنی صفحه 87
الجَدَّة : ألو. السَّلامُ عَلَیکَ یا عَزیزی.
مادربزرگ : الو. سلام برتو عزیزم
مُحسِن : عَلَیْکِ السَّلامُ. مَنْ أنتِ؟
الأسرَةُ النّاجِحَةٌ
معنی صفحه 95
السَّیِّد زارِعیّ فَلّحٌ و زَوجَتُهُ فَلّاحةٌ.
آقای زارعی کشاورز و همسرش نیز کشاورز است.
هُما ساکِنانِ مَعَ أولاِدهِما فی قَریَة.
ایشان با فرزندانشان در روستا زندگیمی کنند. (ساکن هستند، سکونت می کنند)
عارِفٌ أکبَرُ مِنَ الأَخَوَینِ
عارف از برادرها بزرگ تر است.
وَ سُمیَّةُ أکبَرُ مِنَ الأُختَینِ.
و سمیّه از خواهرها بزرگ تر است
هُم أُسرَةٌ ناجِحَةٌ.
(آنها) ایشان خانواده ای موفّق هستند.
بَیتُهُم نَظیفٌ وَ بُستانُهُم مَملوءٌ بأشجار البُرتُقالِ وَ العنَبِ وَ الرُّمّانِ وَالتُّفّاحِ.
خانه شان پاکیزه و باغشان پر از درختان پرتقال، انگور، انار و سیب است.