فی الحدود
معنی صفحه 87
الجَدَّة : ألو. السَّلامُ عَلَیکَ یا عَزیزی.
مادربزرگ : الو. سلام برتو عزیزم
مُحسِن : عَلَیْکِ السَّلامُ. مَنْ أنتِ؟
الأسرَةُ النّاجِحَةٌ
معنی صفحه 95
السَّیِّد زارِعیّ فَلّحٌ و زَوجَتُهُ فَلّاحةٌ.
آقای زارعی کشاورز و همسرش نیز کشاورز است.
هُما ساکِنانِ مَعَ أولاِدهِما فی قَریَة.
ایشان با فرزندانشان در روستا زندگیمی کنند. (ساکن هستند، سکونت می کنند)
عارِفٌ أکبَرُ مِنَ الأَخَوَینِ
عارف از برادرها بزرگ تر است.
وَ سُمیَّةُ أکبَرُ مِنَ الأُختَینِ.
و سمیّه از خواهرها بزرگ تر است
هُم أُسرَةٌ ناجِحَةٌ.
(آنها) ایشان خانواده ای موفّق هستند.
بَیتُهُم نَظیفٌ وَ بُستانُهُم مَملوءٌ بأشجار البُرتُقالِ وَ العنَبِ وَ الرُّمّانِ وَالتُّفّاحِ.
خانه شان پاکیزه و باغشان پر از درختان پرتقال، انگور، انار و سیب است.
زینَةُ الْباطِنِ
معنی صفحه 72 و 73
کانَت فی بَحٍر کَبیٍر سَمَکةٌ قَبیحَةٌ اسمُها السَّمَکَةُ الحَجَریَّةُ.
در دریای بزرگ ماهی های زشتی وجود داشت. اسم او ماهی سنگی بود.
وَ کانت الاسماکُ خاِئفاتٌ مِنها.
و ماهی ها از او می ترسیدند
هیَ ذَهَبَتْ إلیٰ سَمَکَتَینِ؛ اَلسَّمَکَتَانِ خافَتا وَ هَرَبَتا
الإخْلاصُ فی الْعَمَلِ
معنی صفحه 111
کانَ نَجّارٌ وَ صاحِبُ مَصنٍع صَدیقَینِ.
نجّاری و صاحب کارخانه ای با هم دوست بودند.
فی یَومٍ مِنَ الأیّامِ قالَ النَّجّارُ لصاحِبِ المَصنِع:
در روزی از روزها، نجّار به صاحب کارخانه گفت:
« أنا بحاجٍة إلَی التَّقاعُدِ. »
من نیاز به بازنشستگی دارم.
أجابَ صاحِبُ المَصنِع:
صاحب کارخانه جواب داد:
«وَلکِنَّکَ ماهِرٌ فی عَمِلکَ وَ نحنُ بحاجٍة إلَیکَ یا صَدیقی. »
الأیّامُ وَ الْفُصولُ وَ الألوانُ
معنی صفحه 82 , 83 , 84
الْمُدَرِّس: ما هیَ أیّامُ الْسْبوعِ؟
معلم : روزهای هفته چیست؟
الطّاِلبُ : یَوْمُ السَّبْت، الْاحَد، الْثنَیْن، الثُّلاثاء، الْرِبعاء، الْخَمیس، الْجُمُعَة.
دانش آموز : روزشنبه،یکشنبه، دوشنبه، سه شنبه، چهارشنبه، پنجشنبه، جمعه
الْمُدَرِّس : وَ ما هیَ فُصولُ السَّنِة؟
معلم : وفصل های سال چیست؟
الطّاِلب: الرَّبیعُ وَ الصَّیفُ وَ الْخَریفُ وَ الشِّتاءُ.
دانش آموز:بهار وتابستان وپائیز و زمستان
الْمُدَرِّس: نَحنُ فی أیِّ یَوْمٍ و فَصْلٍ؟
معلم : مادرکدام روز وفصل هستیم؟
الطّاِلب: الْیَومُ یَومُ الأرْبعاِء وَالْفَصلُ فَصْلُ الرَّبیِع.
دانش آموز : امروز روزچهارشنبه است وفصل؛ فصل بهار است.
الْمُدَرِّس : کَیفَ الْجَوُّ فی کُلِّ فَصْلٍ؟
معلم : هوا در هرفصلی چگونه است؟
الطّاِلب: الجَوُّ فی الرَّبیِع مُعتَدِلٌ. الرَّبیعُ فَصْلُ الْجَمالِ وَ الْحَیاِة الجَدیدَِة.
دانش آموز : هوادربهارمعتدل است. بهارفصل زیبائی وزندگی تازه است.
الصَّیفُ حارٌّ و فَصْلُ الْفَواکِه اللَّذیذَة وَ الْخَریفُ لا حارٌّ و لا بارِدٌ.
تابستان گرم است و فصل میوه های خوشمزه است وپاییز نه گرم است و نه سرد
وَ فَصْلُ سُقوطِ أوراقِ الأشْجارِ وَ الشِّتاءُ بارِدٌ.
وفصل ریزش(افتادن)برگهای درختان است وزمستان سرد است.
My Address
معنی متن صفحه 38 (conversation)
* Listen to the students talking about going to a friend’s house.
Omid: Ali’s not well. I’m going to visit him today. Are you coming with me?
امید: علی حالش خوب نیست. من قصد دارم او را ملاقات کنم.آیا تو با من می آیی؟
Hossein: What time are you going?
My Favorite Food
معنی متن صفحه42 (conversation) زبان هفتم
* Listen to the students talking about their favorite food.
Shiva: Look, it’s enough. I’m hungry. How about you?
شیوا: ببین، کافیه. من گرسنه هستم. تو چطور؟
Fatemeh: Me, too. Let’s have some cake and milk.
فاطمه: منم همینطور. بیا کمی کیک و شیر بخوریم.
آداب نیکان
خودارزیابی صفحه 55
1- سه درس که بهلول به جنید آموخت ، چه بود ؟
درخوردن اصل آن است که لقمه ی حلال باید و اگر حرام را صد از این گونه آداب به جا بیاوری فایده ندارد وسبب تاریکی دل شود. در سخن گفتن نیز باید اوّل ، دل ، پاک باشد و نیّت درست باشد وآن گفتن برای رضای خدا باشد وگرنه سکوت و خاموشی بهترونیکوتر باشد ودرآداب خواب، اصل این است که دردل تو بغض و کینه و حسد مسلمانان نباشد ودر ذکرحق باشی تا به خواب روی.
فعالیت اول
جدول زیر را با استفاده از کلمات داده شده کامل کرده و سعی کنید معنای کلمات را به خاطر بسپارید.
ردیف | کلمه | معنا |
1 | غَیب | غیب، نهان |
2 | اَمر | کار، فرمان |
3 | اُعبُد | عبادت کن |
4 | تَوَکَّل | توکل کن |
5 | کَ | تو، َ ت |
6 | عَن | از |
7 | تَعمَلونَ | عمل می کنید، انجام می دهید |
8 | نا | ما ، مان |
9 | اَنزَلنا | فرو فرستادیم، نازل کردیم |
10 | لَعَلَّ | تا، امید است |
فعالیت اول
جدول زیر را با استفاده ازکلمات داده شده کامل کرده و سعی کنید معنای کلمات را به خاطر بسپارید.
ردیف | کلمه | معنا |
1 | سَماء | آسمان |
2 | حَمد | سپاس و ستایش |
3 | سَمیع | شنوا |
4 | مُقیم | برپاکننده |
5 | صَالة | نماز |
6 | ذُرّیَّة | فرزند، نسل |
7 | دُعاء | دعا، درخواست |
8 | یَوم | روز |
9 | والِدَیَّ | پدر و مادرم |
10 | مُؤمِن | مؤمن، با ایمان |