نورُ الْکَلامِ
معنی صفحه 17
1- نعمَتانِ مَجهولَتانِ الصِّحَّهُ وَ الأمانُ. دو نعمت مجهول اند:
سلامتی و امنیّت.تندرستی و امنیّت دو نعمت ناشناخته اند.
2- رِضَا اللِه فی رِضَا الواِلدَینِ.
خشنودی خدا در خشنودی پدر و مادر است.
رضایت خدا در رضایت والدین است.
3- أَدَبُ المَرء خَیرٌ مِن ذَهِبِه.
ادب انسان بهتر از طلای اوست .
ادب آدمی بهتر از دارایی اوست.
4- الدَّهرُ یَومانِ ؛ یَومٌ لَکَ وَ یَومٌ عَلَیکَ.
روزگار دو روز است. روزی به سوِد تو و روزی به زیانِ تو.
کَنْزُ الْکُنوزِ
معنی صفحه 22
1- تَفَکُّرُ ساعٍه، خَیْرٌ مِنْ عِبادَه سَبْعینَ سَنَهً.
یک ساعت فکر کردن؛از70سال عبادت بهتر است.
2- عَداوَهُ الْعاِقلِ، خَیْرٌ مِنْ صَداقَه الْجاهِلِ.
دشمنی (انسان)خردمند از دوستی(انسان) نادان بهتر است.
3- الْعلْمُ فی الصِّغَر، کَالنَّقْشِ فی الْحَجِر.
دانش در کودکی، مانند نقش بر روی سنگ است.
4- خَیرُ الْامورِ، أَوْسَطُها
بهترین کارها،میانه ترین شان است(میانه ترین ان ها است).
5- الْجَهْلُ، مَوْتُ الْحْیاِء.
نادانی، مرگ زندگان است.(زنده ها است)
جَواهِرُ الْکَلامِ
معنی صفحه 31
1- هَل جَزاءُ الحسانِ إلّا الحسانُ
آیا پاداش خوبی کردن غیر از خوبی است؟!
٢- المؤمِنُ قَلیلُ الکَلامِ کَثیرُ العَمَلِ.
مؤمن، کم سخن و پرکار است.
٣- سُکوتُ اللِّسانِ سَلامهُ الإنسانِ.
خاموشی زبان، تندرستی انسان است.
سکوت زبان، سلامتی انسان است.
۴- رُبَّ کَلامٍ جَوابُهُ السُّکوتُ.
چه بسا حرفی که جوابش سکوت است.
۵- الوَقتُ مِنَ الذَّهَبِ،
وقت از طلاست.
کُنوزُ الْحِکَمِ
معنی صفحه 36
1. النَّظافَةُ مِنَ الإیمانِ، وَالایمانُ وَصاحِبُهُ فى الْجَنَّةِ
پاکیزگی از نشانه های ایمان است و ایمان و همراه آن در بهشت اند
1- الوَحدَهُ خَیرٌ مِن جَلیسِ السُّوِء.
(تنهایی )تنها بودن از همنشین بد بهتر است.
٢- إنَّ حُسنَ العَهدِ مِنَ الإیمانِ.
خوش قولی نشانهٔ ایمان است.
۴- العَجَلَهُ مِنَ الشَّیطانِ.
عجله از شیطان است.
۵- رُبَّ کَلامٍ کَالحُسامِ.
چه بسا سخنی(که) مانند شمشیر باشد.(است)
کَنْزُ النَّصیحَةِ
معنی صفحه 24
1- أفضَلُ النّاسِ أنفَعُهُم للنّاسِ.
بهترینِ مردم، سودمندترینِ آنها برای مردم است
٢- الخَیرُ کَثیرٌ وَ فاعِلُهُ قَلیلٌ.
خیر، بسیار است و انجام دهندهٔ آن کم است.
٣- الإنسانُ عَبدُ الإحسانِ.
انسان، بندهٔ نیکی کردن است.
۴- بَلاءُ الإنسانِ فی لساِنِه.
بلای انسان در زبانش است.
۵- سَلامَهُ العَیشِ فی المُداراِه.
سلامت زندگی در مدارا کردن است.
الْحِکَمُ النّافِعَةُ
معنی صفحه 47
1- الأعمالُ بالنِّیّاتِ.
کارها به نیّت هاست
٢- عَلَیکَ بمُداراِه النّاسِ.
بر تو لازم است که با مردم مدارا کنی
٣- حُسنُ الخُلُقِ نصفُ الدّینِ.
خوش اخلاقی نیمی از دین است.
۴- الجَنَّهُ تَحتَ أقدامِ الأُمَّهاتِ.
بهشت زیر پای مادران است.
۵- یَدُ اللِه مَعَ الجَماعَه.
دست خدا با جماعت است
الْمَواعِظُ الْعَدَدیَّةُ
معنی صفحه 53
1- النَّظَرُ فی ثَلاثَه أَشْیاءَ، عِبادَهٌ:
«النَّظَرُ فی الْمُصْحَفِ » وَ «النَّظَرُ فی وَجْه الْواِلدَینِ » وَ «النَّظَرُ فی الْبَحِر .»
نگاه کردن به سه چیز عبادت است:
نگاه به قرآن و نگاه به صورت پدر و مادر و نگاه به دریا
2- أَربَعَهٌ قَلیلُها کَثیرٌ:
( الْفَقْرُ وَ الْوَجَعُ وَ الْعَداوَهُ وَ النّارُ )
چهار چیز کمش زیاد است:
ناداری و درد و دشمنی و آتش
3- خَمْسَهُ أشیاءَ، حَسَنَهٌ فی النّاسِ: «الِْعلْمُ وَ الْعَدْلُ وَ السَّخاوَهُ وَ الصَّبْرُ وَ الْحَیاءُ.
پنج چیز در مردم نیکو(خوب)است:دانش و عدالت و بخشش و بردباری و پاکدامنی
فی السّوقِ
معنی صفحه 71
أیْنَ ذَهَبْتِ یا أُمَّ حَمیدٍ؟
ای مادرحمید : کجا رفتی؟
ذَهَبْتُ إلَی سوقِ النَّجَفِ.
به بازار نجف رفتم.
هَلِ اشْتَرَیْتِ شَیئاً؟
الْجُمَلاتُ الذَّهَبیَّةُ
معنی صفحه 48 و 49
لَعب یاسِرٌ مَعَ أصدِقاِئِه. فی المَدرَسَة.
یاسر همراه دوستانش بود.آنها در مدرسه بازی کردند.
رَجَعَ یاسِرٌ إلَی البَیتِ بَعدَ الظُّهِر.
یاسر بعد از ظهر به خانه برگشت.