گام به گام نگارش سال هفتم درس دوم

‎‎پنجشنبه, ۲۸ اسفند ‎۱۳۹۹

گام به گام نگارش سال هفتم درس دوم

 بخش های نوشته 



 

 فعالیت های نوشتاری صفحه 31 

بخش موضوع :   نقشه هایم برای آینده
بخش آغازین (مقدمه) :  من برای آینده، نقشه های زیادی داشتم که دلم میخواست آنها را مو به مو اجرا کنم.
بخش میانی (بدنه) : 

دلم می خواست در آینده، متخصص بدن انسان شوم؛ اما برادرم به من گفت: «چون تو خوش خط هستی، پس نمی توانی دکتر شوی. تازه، خیلی از دکترها دکتری را ول کرده اند و رفته اند سراغ ساختمان سازی!»

بعد، ما تصمیم گرفتیم که مهندس بشویم تا ساختمانهای محکم تری بسازیم و پولدار شویم؛ ولی دیدم برادر بزرگم که خودش چند سال است مهندس شده، هنوز پولدار نشده است.

من خلبان شدن را هم خیلی دوست داشتم. هنگامی که برادران «رایت» موفّق شدند، پرواز کنند، من در پوست خود نمی گنجیدم؛ اما الآن هر وقت اخبار را گوش میدهم، یک هواپیما سقوط می کند و همیشه هم مقصر اصلی، خلبان است.

ما چون به فوتبال هم علاقه مند هستیم و دوست داریم یک روز به «برنامۀ نود» برویم و بین صفر تا یک میلیون، چند تا عدد انتخاب کنیم، تصمیم گرفتیم داور شویم، زیرا داورها با سوت همه کار میکنند؛ اما چند وقت پیش، شنیدم که تماشاچیان در ورزشگاه به داور، بد و بیراه گفتند و داور هم قرمز شد.

بعد، مصمم شدیم که نویسنده بشویم؛ ولی در یک جایی خواندم اگر شکار لک لک شغل شد، نویسندگی هم شغل می شود.

ما دیگر خسته شده بودیم و نمی دانستیم، برای آیندۀ خود چه نقشه هایی بکشیم. دوباره رفتیم سراغ برادرمان و با او مشورت کردیم. او گفت: نمی دانم؛ اما سعی کن کاری را انتخاب کنی که همیشه تک باشی و معروف شوی.

بخش پایانی (نتیجه گیری) : آن وقت بود که ما تصمیم گرفتیم از میان این همه شغل، دست به انتخاب بزنیم و «رئیس جمهور» شویم.

 فعالیت نگارشی صفحه 33 

 
موضوعی را انتخاب کنید و دربارۀ آن متنی بنویسید. سعی کنید هر بخش (موضوع،آغاز، میانه و پایان) نوشتۀ
 
شما، ویژگی های لازم را داشته باشد.

 

موضوع : زمستان.

 

مقدمه : فصلی پر‌از سفیدی های زیبا و دوست داشتنی، درست است که اکثرا سرما را دوست ندارند اما

سرمای زمستان چیز دیگریست.

 

بدنه : زمستان، چهارمین فصل سال، یاداور عناوین بسیار و خاطره انگیزیست. دانه های سفید برف، قلاب

پیچیده شده در کاموای مادربزرگ، بخار چای داغ روی کرسی، خنده های زیرکی با بچه های فامیل، برف بازی و

شادی از ته دلِ ان لحظه، بخارهای خارج شده از دهان و هزاران چیز دیگر که کلی خاطره برای تو در ذهنت می

سازد؛ زمستان فصل خاطره هاست فصل سرد دوست داشتنی. درست است که کسی سرما را زیاد دوست

ندارد حالا چه سرمای هوا و چه سرمای موجود در کلام بعضی ها، اما سرمای زمستان از ان سرماهاست که

دل نشین است سرمایی دوست داشتنی که شاید باعث بیماری ات شود اما ان هنگام همه تورا مقصر میدانند

نه سرمارا…!
 

و شاید به نظرم زمستان است که فصل کاملیست چون همه درخت ها و طبیعت گویی میمیرند و ۳ماه بعد

میبینی که زنده می شوند و این چقدر شبیه زندگی اخرت آدمهاست.

 

نتیجه : و چه بهتر که از این فصل درس زندگی بگیریم و پی به این ببریم که هیچ چیز ماندنی نیست و ما هم

نمی مانیم و روزی بار سفر میبندیم…!

 

 


 

 درست نویسی صفحه 34 

 

جمله های زیر را ویرایش کنید:

 

مربی، دستیارش را صدا زد از آن خواست بچه ها را برای تمرین آماده کند.

 

مربی، دستیارش را صدا زد و از او خواست بچه ها را برای تمرین آماده کند.

 

این دوچرخه را دوست دارم؛ زیرا او دوچرخه دوران کودکی من است.

 

این دوچرخه را دوست دارم؛ زیرا آن دوچرخه دوران کودکی من است.

 

 


 

حکایت

روزی در فصل بهاران با جمعی از دوستداران، به هوای گشت و تماشای صحرا و دشت، بیرون رفتیم. چون در جایی خرّم، جای گرفتیم و سفره انداختیم. سگی از دور دید و خود را نزدیک ما رسانید. یکی از دوستان، پاره سنگی برداشت و آن چنان که نان پیش سگ اندازند، پیش وی انداخت. سگ، سنگ را بوی کرد و بی توقّف بازگشت. سگ را صدا کردند؛ اما التفات نکرد. یکی از آنان گفت: «می دانید که این سگ چه گفت؟». گفت: «این بدبختان از بدبختی و گرسنگی، سنگ می خوذند، از خوان و سفره ایشان چه توقّع می توان داشت؟» بهارستان جامی.
بازنویسی حکایت
روزی از روزهای فصل بهار، با تعدادی از دوستان برای تفریح و تماشای دشت و صحرا بیرون رفتیم. در مکانی خوش آب و هوا اتراق کردیم و سفره انداختیم در همین حال سگی از دور ما را دید و به ما نزدیک شد. یکی از دوستان، پاره سنگی برای او انداخت (بدان گونه که نان برای سگی می اندازند). سگ، سنگ را بو کرد و بدون درنگ برگشت. سگ را صدا زدند امّا توجهی نکرد. یکی از آنان گفت: «می دانید که این سگ چه گفت؟». گفت: «این بدبختان از روی گرسنگی سنگ می خورند، از سفره آنان جه توقّعی می توان داشت.

 

نظرات (۰)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
Arrow دانلود اپلیکیشن