الأسرَةُ النّاجِحَةٌ
معنی صفحه 95
السَّیِّد زارِعیّ فَلّحٌ و زَوجَتُهُ فَلّاحةٌ.
آقای زارعی کشاورز و همسرش نیز کشاورز است.
هُما ساکِنانِ مَعَ أولاِدهِما فی قَریَة.
ایشان با فرزندانشان در روستا زندگیمی کنند. (ساکن هستند، سکونت می کنند)
عارِفٌ أکبَرُ مِنَ الأَخَوَینِ
عارف از برادرها بزرگ تر است.
وَ سُمیَّةُ أکبَرُ مِنَ الأُختَینِ.
و سمیّه از خواهرها بزرگ تر است
هُم أُسرَةٌ ناجِحَةٌ.
(آنها) ایشان خانواده ای موفّق هستند.
بَیتُهُم نَظیفٌ وَ بُستانُهُم مَملوءٌ بأشجار البُرتُقالِ وَ العنَبِ وَ الرُّمّانِ وَالتُّفّاحِ.
خانه شان پاکیزه و باغشان پر از درختان پرتقال، انگور، انار و سیب است.
زینَةُ الْباطِنِ
معنی صفحه 72 و 73
کانَت فی بَحٍر کَبیٍر سَمَکةٌ قَبیحَةٌ اسمُها السَّمَکَةُ الحَجَریَّةُ.
در دریای بزرگ ماهی های زشتی وجود داشت. اسم او ماهی سنگی بود.
وَ کانت الاسماکُ خاِئفاتٌ مِنها.
و ماهی ها از او می ترسیدند
هیَ ذَهَبَتْ إلیٰ سَمَکَتَینِ؛ اَلسَّمَکَتَانِ خافَتا وَ هَرَبَتا
الإخْلاصُ فی الْعَمَلِ
معنی صفحه 111
کانَ نَجّارٌ وَ صاحِبُ مَصنٍع صَدیقَینِ.
نجّاری و صاحب کارخانه ای با هم دوست بودند.
فی یَومٍ مِنَ الأیّامِ قالَ النَّجّارُ لصاحِبِ المَصنِع:
در روزی از روزها، نجّار به صاحب کارخانه گفت:
« أنا بحاجٍة إلَی التَّقاعُدِ. »
من نیاز به بازنشستگی دارم.
أجابَ صاحِبُ المَصنِع:
صاحب کارخانه جواب داد:
«وَلکِنَّکَ ماهِرٌ فی عَمِلکَ وَ نحنُ بحاجٍة إلَیکَ یا صَدیقی. »
الأیّامُ وَ الْفُصولُ وَ الألوانُ
معنی صفحه 82 , 83 , 84
الْمُدَرِّس: ما هیَ أیّامُ الْسْبوعِ؟
معلم : روزهای هفته چیست؟
الطّاِلبُ : یَوْمُ السَّبْت، الْاحَد، الْثنَیْن، الثُّلاثاء، الْرِبعاء، الْخَمیس، الْجُمُعَة.
دانش آموز : روزشنبه،یکشنبه، دوشنبه، سه شنبه، چهارشنبه، پنجشنبه، جمعه
الْمُدَرِّس : وَ ما هیَ فُصولُ السَّنِة؟
معلم : وفصل های سال چیست؟
الطّاِلب: الرَّبیعُ وَ الصَّیفُ وَ الْخَریفُ وَ الشِّتاءُ.
دانش آموز:بهار وتابستان وپائیز و زمستان
الْمُدَرِّس: نَحنُ فی أیِّ یَوْمٍ و فَصْلٍ؟
معلم : مادرکدام روز وفصل هستیم؟
الطّاِلب: الْیَومُ یَومُ الأرْبعاِء وَالْفَصلُ فَصْلُ الرَّبیِع.
دانش آموز : امروز روزچهارشنبه است وفصل؛ فصل بهار است.
الْمُدَرِّس : کَیفَ الْجَوُّ فی کُلِّ فَصْلٍ؟
معلم : هوا در هرفصلی چگونه است؟
الطّاِلب: الجَوُّ فی الرَّبیِع مُعتَدِلٌ. الرَّبیعُ فَصْلُ الْجَمالِ وَ الْحَیاِة الجَدیدَِة.
دانش آموز : هوادربهارمعتدل است. بهارفصل زیبائی وزندگی تازه است.
الصَّیفُ حارٌّ و فَصْلُ الْفَواکِه اللَّذیذَة وَ الْخَریفُ لا حارٌّ و لا بارِدٌ.
تابستان گرم است و فصل میوه های خوشمزه است وپاییز نه گرم است و نه سرد
وَ فَصْلُ سُقوطِ أوراقِ الأشْجارِ وَ الشِّتاءُ بارِدٌ.
وفصل ریزش(افتادن)برگهای درختان است وزمستان سرد است.
My Address
معنی متن صفحه 38 (conversation)
* Listen to the students talking about going to a friend’s house.
Omid: Ali’s not well. I’m going to visit him today. Are you coming with me?
امید: علی حالش خوب نیست. من قصد دارم او را ملاقات کنم.آیا تو با من می آیی؟
Hossein: What time are you going?
My Favorite Food
تا اینجا که خسته نشدین؟!
درس آخر خوشمزه ترین و شیرین ترین درس کتاب هفتمه چون قراره در مورد کلی خوردنی با هم صحبت کنیم.
داخل این درس قراره سه نکته ی گرامری یاد بگیریم.
نکته اول : کلمه پرسشی What (به معنی چه) وفتی که همراه با favorite (به معنی مورد علاقه) بیاد برای پرسیدن غذا و نوشیدنی مورد علاقه هستش . برای مثال :
?What’s your favorite food / drink
غذا / نوشیدنی مورد علاقه شما چیست؟
My Favorite Food
معنی متن صفحه42 (conversation) زبان هفتم
* Listen to the students talking about their favorite food.
Shiva: Look, it’s enough. I’m hungry. How about you?
شیوا: ببین، کافیه. من گرسنه هستم. تو چطور؟
Fatemeh: Me, too. Let’s have some cake and milk.
فاطمه: منم همینطور. بیا کمی کیک و شیر بخوریم.
پاسخ صفحه 46 (Talking about Your Address ) زبان هفتم
نکته : پاسخ با توجه به دانش آموز متغیر میباشد
a) you can say your home address.
My address is 5 Azadi street.Mehr .
b) you can say your home/mobile phone number.
My mobile phone number is 09122222222 .
c) you can ask your friend’s address and telephone number.
What is your address/home number?
به نام خدایی که جان آفرید
به نام خداوند جان آفرین *** حکیم سخن در زبان آفرین
به نام خدایی که به ما حیات و زندگی بخشید و به انسانها قدرت سخن گفتن را داد
خداوند بخشنده دستگیر *** کریم خطا بخش پوزش پذیر
خدایی که همیشه یار و کمک کننده به ماست و یاری رسان است و بخشنده و توبه پذیر است.
پیش از اینها
معنی پیش از اینها
پیش از اینها فکر میکردم خدا *** خانهای دارد میان ابرها
قبل از اینها فکر میکردم که خداوند خانهای در آسمان و میان ابرها دارد.
مثل قصر پادشاه قصهها *** خشتی از الماس خشتی از طلا
قصر و کاخی که مانند کاخ پادشاهان داستانها است و از طلا و الماس ساخته شده است.