سفر شکفتن
معنی شعر شوق مهدی (عج)
گفتم که روی خوبت ، از من چرا نهان است *** گفتا: تو خود حجابی، ورنه رخم عیان است!
از امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) پرسیدم: چرا چهره زیبایتان از من پنهان است؟ گفتند: تو ( و اعمالت و وابستگی هایت به دنیا) حجابی است که مانع دیدار چهره من شده وگرنه چهره من آشکار است.
گفتم که از که پرسم، جانان نشانِ کویت؟ *** گفتا: نشان چه پرسی؟ آن کوی، بی نشان است!
پرسیدم: ای جانِ من! از چه کسی نشانی تو را بگیرم که بیایم نزدت؟ گفتند: آدرس و نشان کجا را می خواهی؟ (دنبال نشانی من نباش) محل زندگی من بدون نشان است.
گفتم: مرا غم تو، خوشتر ز شادمانی *** گفتا که در ره ما، غم نیز شادمان است!
گفتم: غم تو برای من بهتر از هر شادی دیگری است. گفت: غمی که هر عاشقی در مسیر رسیدن به ما دارد، برای او دلنشین است.
گفتم که سوخت جانم، از آتشِ نهانم *** گفت: آن که سوخت، او را، کی ناله یا فغان است!
گفتم: از آتشی که (از دوری شما) در وجود من هست، تمام وجودم سوخته. گفت: کسی که واقعا از غم دوری ما بسوزد، کسی صدای آه و ناله اش را نمی شنود.
گفتم: ز «فیض» بپذیر، این نیم جان که دارد *** گفتا: نگاه دارش، غم خانه تو جان است!
گفتم: از فیض قبول کن این نیمه جانی را که دارد. گفت: جانت را نگهش دار چرا که خانه غم های توست.