اَلْأَمانَةُ
أَرادَ مُسافِرٌ تَسلیمَ نُقودِهِ إلَی شَخصٍ أمینٍ
مسافری خواست پولش ( پول هایش ) را به شخص امانتداری بدهد.
فَذَهَبَ إِلَی قاضی بَلَدِهِ وَ قالَ لَهُ: إِنّی سَوفَ أُسافِرُ وَ أُریدُ تَسلیمَ نُقودی عِندَکَ أَمانَةً وَ سَوفَ أَستَلِمُها مِنْکَ بَعدَ رُجوعی.
پس نزد قاضی شهرش رفت وبه او گفت: «من مسافرت خواهم کرد و می خواهم پولم را نزد تو به امانت بگذارم و پس از برگشتنم از تو پس خواهم گرفت