خوب جهان را ببین
معنی شهر صورتگر ماهر
راستی را کس نمیداند که در فصل بهار *** از کجا گردد پدیدار، این همه نقش و نگار
به راستی که کسی نیم داند این همه زیبایی هایی که در فصل بهار وجود دارد و نقش های زیبا بر دیوار هستی زده شده، از کجا پدید آمده است.
عقلها حیران شود کز خاک تاریک نژند *** چون برآید این همه گلهای نغز کامکار
همه عقل ها متحیر و مبهوت می شوند که از خاک سرد و بی جان، این همه گل های زیبا و دلنشین می روید!
چون نپرسی کاین تماثیل از کجا آمد پدید؟ *** چون نجویی کاین تصاویر از کجا شد آشکار؟
چرا نمی پرسی که این همه نقش و صورت ها که در عالم هستی وجود دارد، براستی از کجا پدید آمده است؟ چرا جستجو نمی کنی که این همه تصاویر زیبا از کجا آشکار شده است؟ (منشأ همه این ها چه کسی است؟)
برق از شوقِ که میخندد بدینسان قاهقاه؟ **** ابر از هجر که میگرید بدینسان زار زار؟
رعد و برق از شوق چه کسی این چنین بلند بلند می خندند؟ (اشاره به صدای مهیب رعد و برق) ابر از دوری چه کسی است که این چنین گریه می کند؟ (اشاره به بارش باران از ابرها)
کیست آن صورتگر ماهر که بیتقلید غیر *** این همه صورت برد بر صفحه هستی به کار؟
این کسی که اینچنین با مهارت تمام و بدون تقلید از کسی، صورتگری میکند و نقش و نگار می کشد، چه کسی است؟ و چه کسی جز خدا می تواند این همه صورت های زیبا و نقش های ناب بر صفحه هستی به کار ببرد؟ (هیچکس!)