مَا - ماذا
به معنای (چیست ، چه چیز؟) در ابتدای جمله می آید برای سوال کردن در مورد چیزها و اشیاء به کار می رود
مَاهَذا ؟ این چیست ؟
هذابیتٌ . این خانه است.
گاهی (ما) به شکل (ماذا) یا (ما هُوَ) برای مذکر و (ما هِیَ) برای مؤنث به کار میرود.
ماذا فی الصّورة:
در عکس چیست؟
ما هُوَ الموضوع :
موضوع چیست . (برای پرش از مذکر)
ما هیَ الحقیقَة :
حقیقت چیست . (برای پرسش از مؤنث)
هو و هیَ در مثال های زیرترجمه نمی شوند و آوردن آنها اختیاری است.
ما هو السّوالُ ؟
أیْنَ
به معنای (کجا) در ابتدای جمله می آید . برای پرسش از مکان اشخاص و اشیاء و ... به کار میرود. برای پاسخ
به پرسشی که با (أینَ) آغاز شده است ، معمولا از کلمات زیر استفاده می کنیم
أمَام | جلو ، مقابل |
خَلْفَ ، وَراء | پشت، پشت سر |
تَحْتَ | زیر |
فَوْقَ | بالای |
عَلَی | بر ، روی |
عِنْدَ | نزد، پیش |
جَنْبَ | کنار |
فـِِـی | در ، داخل |
بَین | بین |
عَلَی الیمین | سمت راست |
عَلَی الیَسار | سمت چپ |
هُنا | اینجا |
هُناکَ | آنجا |
کم
به معنای (چند، چقدر) در ابتدای جمله می آید و برای شمارش و سؤال از تعداد اشخاص و اشیاء به کار میرود. و در پاسخ به آن از اعداد استفاده
میکَنیم
کم طِفالًا جنبَ الباب؟ : چند تا کودک کنار در است؟
ثالثة : سه تا
برای پاسخ به سؤال (کم) باید حداقل اعداد یک تا دوازده را بدانیم:
1 | واحد |
2 | اِثنان |
3 | ثالثة |
4 | أربَعَة |
5 | خَمسة |
6 | سِتَّة |
7 | سَبعَة |
8 | ثَمانیة |
9 | تِسعة |
10 | عَشَرَة |
11 | أحَدَ عَشَرَ |
12 | اِثنا عَشَرَ |
کَیفَ
کَیفَ: (چطور)
در ابتدای جمله می آید و برای پرسش از حالت و چگونگی انجام یک کار به کار می رود.
سوال :
کَیفَ حالُکَ
پاسخ :
أنا بِِخَیرٍ.
سوال :
کیفَ وَصلتِ؟
پاسخ :
وَصلتُ بسرعَةٍ.
فعل ماضی
فعل :
فعل کلمه ای است که بر انجام کار یا روی دادن حالتی در زمان معیّن توسط شخصی دلالت میکند. فعلها از نظر زمان به سه حالت تقسیم میشوند:
-1 ماضی (گذشته)
-2 مضارع (حال)
-3 مستقبل (آینده)
که در پایه هفتم از درس پنجم تا پایان درس نهم با فعل ماضی آشنا خواهید شد.
قابل ذکر است دانستن ساختار فعل به عنوان کلمه ای مهم ، اهمیّت فراوانی دارد و یادگیری های آینده شما به تسلّط شما در افعال عربی بستگی
دارد. بنابراین در فراگیری و تسلّط بر ساختار فعل های عربی دقّت و کوشش لازم را داشته باشید.
فعل ماضی:
فعلی است که بر زمان گذشته دلالت کند و انجام آن پایان پذیرفته باشد ، که در زبان عربی 14 حالت شخص متفاوت دارد که هر کدام از نظر جنس
(مذکر و مؤنث بودن) و تعداد (مفرد ، مثنی ، جمع) با هم متفاوت هستند.
نکات مهم برای یادگیری ساخت فعل ماضی
ساخت فعل ماضی :
ریشه ی فعل + علامت مخصوص فعل یا همان شناسه ی فعل
فعل ماضی
فعل سوم شخص مفرد (غائب)
فعلی که در باره ی آنها صحبت می کنیم و در واقع آنها حاضر یا شنونده نیستند و نکته قابل توجه این است که مفرد مذکر این فعل علامت مخصوص
ندارد و آخر فعل حرکت (ــَ) می گیرد.ولی علامت مفرد مؤنث آن (ت) ساکن می باشد که به آخر ریشه ی فعل اضافه میشود
هُوَ فَعَلَ. :
(او انجام داد مذکر)
هیَ فَعَلَت :
(او انجام داد مؤنث)
فعل ماضی
اوّل شخص جمع
این فعلی است که گویندگان(دو یا چند گوینده)با آن انجام دادن کاری را بهخودشان نسبت می دهند. مانند:
ما رفتــیم = نَحْنُ ذَهَبْنـــــا
این حالت از فعل در عربی نامش « متکلم مَعَ الْغَیر » است.
«متکلم=گوینده» ، «مَعَ =با» ، «الغَیر =دیگری»:
گوینده بیش از یکی است(دو یا چند گوینده)
این حالت از فعل برای (مثنی و جمع ) و (مذکر و مونث) یکسان بکار می رود.
میدانید که هر فعل در فارسی و عربی دارای شناسه ای است که این شناسه نوع حالتِ فعل؛ مثلاً : (اوّل شخص و یا دوّم شخص ویا...) بودن را به
ما نشان می دهد.
شناسه اوّل شخص جمع درفعل فارسی (یم) است ودرفعل عربی (نا) است که به آخر ریشه فعل {سه حرف اصلی} آن اضافه می شود.
فعل ماضی
فعل دوم شخص جمع (مخاطب)
فعلی است که در این فعل ها افرادی مورد خطاب بوده و ما با آنها صحبت می کنیم و در واقع این افراد شنونده هستند ،
که شامل چهار فعل است :
- دو فعل برای جمع که از لحاظ جنس (مذکر و مؤنث) باهم متفاوت هستند و علامت مخصوص فعل برای جمع مذکر (تُم) و برای جمع مؤنث (تُنَّ)
میباشد
- دو فعل برای مثنی که از لحاظ جنس (مذکر و مؤنث) باهم یکسان هستند و علامت مثنای مذکر و مونث (تُما) است که به آخر ریشه ی فعل اضافه
می شود.
فعل ماضی
فعل سوم شخص جمع (غایب)
فعلی که درباره ی آنها صحبت می کنیم و در واقع آنها حاضر یا شنونده نیستند. که شامل چهار فعل است که دو فعل برای جمع که از لحاظ جنس
(مذکر و مؤنث) باهم متفاوت هستند و دو فعل برای مثنی که از لحاظ جنس (مذکر و مؤنث) با هم متفاوت هستند.
علامت مخصوص فعل برای :
جمع مذکر (وا)
جمع مؤنث (نَ)
مثنای مذکر (ا)
مثنای مؤنث (تا) است
14 صیغه افعال ماضی: مثال ها از ریشه فعل (فـ.ت.ح) |
صیغه |
ضمیر |
فعل |
مفرد مذکر غایب | هُوَ | فَتَحَ |
مثنای مذکر غایب | هُما | فَتَحَا |
جمع مذکر غایب | هُمْ | فَتَحَوا |
مفرد مونث غایب | هِیَ | فَتَحَتْ |
مثنی مونث غایب | هُما | فَتَحَتا |
جمع مونث غایب | هُنَّ | فَتَحْنَ |
مفرد مذکر مخاطب | أنْتَ | فَتَحْتَ |
مثنی مذکر مخاطب | أنْتُما | فَتَحْتُما |
جمع مذکر مخاطب | أنْتُم | فَتَحْتُم |
مفرد مونث مخاطب | أنْتِ | فَتَحْتِ |
مثنای مونث مخاطب | أنْتُما | فَتَحْتُما |
جمع مونث مخاطب | أنْتُنَّ | فَتَحْتُنَّ |
متکلم وحده | أنَا | فَتَحْتُ |
متکلم مع الغیر | نَحْنُ | فَتَحْنا |